شهید مصطفی بهرامی

تعداد بازدید:۳۳
شهید مصطفی بهرامی

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته  ریاضی محض

تاریخ و محل تولد:  15 بهمن 1334، همدان

تاریخ و محل شهادت: 27 آذر 1357 ،  همدان، درگیری با مامورین شهربانی

  

زندگینامه

مصطفی در سال ۱۳4۴ در خانواده نسبتا متوسطی به دنیا آمد و دوران تحصیلی ابتدایی را در دبستان ششم بهمن سابق به اتمام رساند و دوران متوسطه را در دبیرستان ابن سینا به پایان رساند و از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که وی فردی بود متواضع و علاقه زیادی به مطالعه کتاب داشت و این علاقه به خصوص در دوران دبیرستان به اوج خود رسید به خصوص کتاب های مذهبی و در این دوران بود که مسئولیت بزرگ خود را یعنی روشن کردن افراد خانواده را تقریبا شروع کرد و بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان وارد دانشگاه شیراز در رشته پزشکی شد و تقریبا به مدت یک ماه آن جا بود ولی جو حاکم بر دانشگاه طوری بود که افراد مذهبی نمی توانستند آن جا بمانند به دلیل همان وضع بد حاکم بر دانشگاه که کاملا غربی و زشت بود و به این دلیل از دانشگاه بیرون آمدند و سال بعد در دانشگاه تهران  قبول شدند و بلافاصله به دانشگاه تهران رفته و مبارزه واقعی را از آن جا شروع کردند و در تظاهرات دانشجویان شرکت می کرد و بدین وسیله نفرت خود را از رژیم منفور پهلوی ابراز می کرد و حتی به وسیله واساک یک بار دستگیر شد ولی به علت نداشتن سابقه بد از لحاظ رژیم و این که اولین بار زندانی شدن ایشان است آزاد گردید و مبارزه و روشن شدن خود و دیگران را ادامه داد تا به سال چهارم دانشگاه رسید که اوایل انقلاب اسلامی شروع شد و تظاهرات به طور خونین آغاز گردید و در تابستان دانشگاه تعطیل شد و به همدان آمدند و شروع به فعالیت در همدان کردند که تقریبا تکثیر اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام را که از تهران و قم می آوردند شروع کردند و حتی تشییع جنازه شهدای همدان به وسیله دوستان و همرزمان ایشان ترتیب داده می شد و برگزار می کردند تا این که تشییع جنازه سرباز شهید محسن مباشر کاشانی شد که استاندار ملعون همدان را به گلوله بسته بود و ایشان به وسیله ژاندرمری و شهربانی شهید شده بودند و این تشییع جنازه که 17 آذر ماه 1357 بود افراد شهربانی شروع به متفرق کردن مردم به وسیله گاز اشک آور کردند و به احتمال زیاد در این روز مصطفی را افراد شهربانی به وسیله باتوم برقی و گاز اشک آور مسموم کردند و ایشان به مدت 5 روز در بیمارستان امام خمینی به علت ضربه مغزی به حالت اقماع به سر می بردند که حتی قادر به صحبت کردن هم نبودند و بعد جهت معالجه به تهران انتقال یافتند و در بیمارستان شهرام که کاملا در دست افراد نظامی و ساواک بود به علت معالجه نکردن بیمار و وجود حکومت نظامی در شهر در همان شب شهید شدند و بعد جسد ایشان به همدان انتقال یافت و در روز 27 آذر ماه 1357 به وسیله مردم همدان تنی چند از دانشجویان تشییع شد.

گزیده ای از وصیت‌نامه شهید

بسمه تعالی

متن وصیت نامه شهید مصطفی بهرامی دانشجوی رشته ریاضی و کامیپوتر دانشگاه تهران که در مورخه 1356/3/20 خطاب به خواهرش نوشته در 24 صفحه.

البته این هدیه در زمان ازدواج خواهرش در زمانی که از طریق عوامل ساواک رژیم منحط پهلوی تحت تعقیب بوده نوشته شده است.

تقدیم به خواهر عزیزم

برگ سبزی است تحفه درویش چه کند بینوا همین دارد

بسم الله القاصر الجبارین و بسم الله المستضعفین

به نام خداوند کوبنده ستمگران و بنام خداوند مستضعفین

سلام و صد سلام به خواهر عزیزم

سلام و صد سلام به پروانه ای که در قفس داشتم و افسوس و صد افسوس که قدرش را ندانستم تا اینکه از قفس پرید.

سلام و صد سلام به تو خواهر مظلوم و مسلمان که همیشه آرزویم این بوده و هست که در حد توانایی خودت شناختی نسبت به قرآن پیدا کنی و زندگیت را بر اساس قرآن بسازی.

سلام و صد سلام به کسی که هنوز امیدم را از او نبریده ام و همچنان با آن حرف ها و نصیحت ها تا آنجائی که خون در بدن دارم او را به راه قرآن خواهم خواند و یک لحظه از این کار باز بخواهم ایستاد.

سلام و صد سلام به تو که این مزیت را بر من داری که دختر هستی و میتوانی در دامان خود مسلمان بپروانی و نقش والای مادر را در جامعه بازی کنی.

پیش از شروع مطلب عرض کنم که در مملکت ما رسم برای است که هر وقت کسی عروسی می کند هر کس از دوستان و آشنایان و هدیه ای به او می دهند و این رسم که فعلاً بدین صورت ارتجاعی و منحط و زشت درآمده و معیار محبت

و نوع ارزش شده است (و چه بدبخت کسانی که فکر میکنند هر کس شخص را بیشتر دوست داشته باشد به او هدیه ای گرانبهاتر می دهد) البته این رسم تا آنجائی که من تحقیق کردم اساس آن بر این بوده که وقتی یک پسر و دختر جوان می خواستند زندگی مشترکی را آغاز کنند (و مسلم است که اگر پاک باشند چیزی ندارند) همه جمع می شوند و به اندازه یک زندگی کاملا ساده و ... برای آنها مهیا می کردند تا در ابتدای زندگی دچار مشکلات روزمره نشوند و بتوانند در کنار هم بر اساس استعداد خودشان یک خانواده تشکیل دهند و مرگ بر کسانی که این رسوم انقلابی و دیگر رسوم مانند آن را که در جامعه ما وجود داشت از بین بردند و آن ها را وارونه نمودند و از آن ها رسومی زشت برای استثمار و استحمار (خر کردن) و استعمار مردم خدا ساختند.

خوب بگذریم، خواستم بگویم این چند برگ کاغذ و این کلمات که بر روی آنها نوشته ام تنها هدیه ای است که فعلاً میتوانم از جانب خودم به تو بدهم و بدان که آن ها از درون قلب من و از روی یک دنیا مسئولیت و درد و رنج نوشته شده است.

به تک تک کلمات از اول تا آخر گوش فرا ده و بنا به دستور قرآن هر کدام که به نفع تو بود از آن پیروی کن و امید دارم و بسیار هم امیدوارم که به اندازه آ ، مثلاً کباب پز یا پتوی مخمل و یا ... چیزهای دیگر که فلان آقا یا خانم یا بستگان برای تو آورده اند این نوشته ها را عزیز بداری و از این نامه هم مانند آنها نگهداری کن که یادگاری باشد از طرف من به تو و اگر خدا خواست و زنده بودم و زمینه مساعد بود و شرایط من و تو اجازه داد و توفیق حضور یافتم آنها را تکمیل خواهم کرد و اگر هم سرنوشت چنان شد که از میان شما رفتم و به دیار ابدی شتافتم همیشه بدان این نوشته ها تنها توشه ای است که از طرف من برای سفر و پر پیچ و تاب زندگی آینده تو تهیه شده و به تو داده ام از آنها بنحو احسن استفاده کن تا بتوانی قدری بیشتر بر این مشکلات که در راه باید با آن ها دست و پنجه نرم کنی پیروز شوی.

برای ساده شدن مطالب آنها را دسته بندی می کنیم و چون وقت بسیار تنگ است بیشتر وارد جزئیات نمی شویم و فعلاً یک سری کلیات را به عرض شما میرسانم آنچه که به نظرم می رسد و دوباره آنها حضور ذهن دارم کلاً به سه دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:

1 - امروزه بیگانگی نسل جوان و جدید مسلمان با قرآن و پیشوایان آن مبرم ترین وظیفه مسلمان را به او نشان میدهد که یعنی قرآن را مطرح کردن و اندیشه های علی را آموختن و هر چه زودتر از بین بردن فاصله عمیق بین عمل و حرف مسلمان.


تنها راه نجات فرد و جامعه ما بازگشت به قرآن می باشد چنانکه خود حضرت محمد (ص) فرموده: "آن گاه که انواع بلا و شدت مانند پاره های شب تاریک درهم آمیخت و شما را فرو پوشید به قرآن بچسبید و به آن پناه برید که قرآن راهنماست و به بهترین راه دلالت و هدایت میکند." آری راهی که دشمن برای ذلت ما انتخاب کرده است بهترین راه است که برای عزت خود انتخاب کنیم بازگشت درست از همان راه که او ما را برده است. باز آوردن قرآن از قبرستان به خانه و تلاوت آن از این پس برای زندگان و فرود آوردن آن از بالای رف و باز کردن آن در پیش روی.

قرآن این دریای بی کران و اقیانوس ژرفی که براستی در میان ما هنوز ناشناخته است و اسرارش همچون اسرار اعماق دریاها در سینه نهفته است و خلاصه برنامه های برای تکامل یافتن فرد و جامعه در بر دارد و ما امروز به آن سخت نیازمندیم (توجه کن می گویم نیازمندیم) و نه اینکه اعتقاد داریم یا اینکه اعتقاد نداریم زیرا ما همه غالباً به قرآن اعتقاد داریم اما این اعتقاد بدون آگاهی است و همین اعتقاد بدون شناخت به ضرر ما تمام می شود چون تمام انرژِی ما را میگیرد مثلا علی و فاطمه و حسین و ... را نمی شناسد این کتاب با کتاب شاهنامه چه فرقی دارد

نمی گویم قرآن بخوان و ثواب ببر

نمی گویم قرآن بخوان تا برای مردگان رحمتی باشد

نمی گویم قرآن بخوان تا صدایت خوب شود

نمی گویم قرآن بخوان تا بار گناهانت پاک شود

نمی گویم قرآن بخوان تا اینکه تظاهر به دینداری کنی و مردم را گول بزنی و ....

میگویم قرآن بخوان و خوب و با دقت به سخنان آن گوش فرا ده و بدون معنی از آن نگذر و بفهم و بگذره تا همان قرآن تو را به بهترین راه رهبری کند و در زندگی دنیا موفق و پیروز باشی و در آخرت هم جزء رستگاران و در لذت ابدی بسر بری.

2 - دومین مسئله که برای تو امری ضروری است و باید فوق العاده به آن اهمیت دهی، آنست که به مناسبت ازدواج و ورود تو از یک محیط به محیط دیگر وظائف و حقوق و تکالیف تا زمانی برای تو پدید آمده که رعایت نکردن آنها موجب تصادم ها، فسادها و بدبختی هایی خواهد شد.


بدان که زندگی مشترک بدون توافق و تفاهم و انجام وظائف متقابل امکان پذیر نیست و اگر بنا شود در اینجا هر کس جانب خود را بگیرد و بخواهد دیگری را تحت تسلط خود در آورد امر خانواده تباه و نسل ضایع خواهد شد.

بدان که در اسلام حقی بالاتر از حق شوهر نیست زن مسلمان باید برای شوهرش دوستی صمیم و پاک و مخلص باشد.

از شوهرش به همان گونه که هست استقبال کند و هیچ چیز را معادل او دوست نداشته باشد. وسائل آرامش و راحت شوهر را فراهم کند. بدان نیروی اخلاقی و روحانی در یک زن بیشتر شوهر را جلب می کند تا جمال و زیبایی او.

زن مسلمان شوهرش را از نگرانی هایی که او در روز با آنها مواجه بوده نجات بخشیده و تسکینش می دهد و ...

زن مسلمان در برابر شوهر متواضع و فروتن می باشد.

زن مسلمان در جنبه آرایش و خود آرائی به تناسب زمان گام برمی دارد بدان گونه که شوهرش جز به او رضا نمی دهد و غیر او را نمی خواهد.

زن مسلمان در تمام موارد زندگی چه در داخل خانواده و چه در خارج یار و کمک کار شوهرش می باشد.

زن مسلمان با زبان طعنه و کنایه (که عملی بسیار زشت است) هیچوقت شوهر خود را نمی آزارد.

زن مسلمان در جنبه صرف مال و امور اقتصادی خانواده راه اعتدال را پیش میگیرد و در این امر با شوهر مدارا می کند و هیچ وقت او را بر امری که قدرت آن را ندارد وادار نمی نماید و او را شرمسار نمی کند در روایات اسلامی پر خرجی زن در خانواده امری شوم و ناپسند شمرده شده است زنی که هر روز به بهانه طلا و جواهر و ... همسر را آزرده کند خانه را به نکبت کشانده بدان پیامبر بزرگ اسلام فرمود مردان را دو چیز هلاک می کند یکی جمع مال و یکی ترک دانش و زنان را هم دو چیز هلاک می کند یکی درخواست طلا و یکی درخواست لباس.

زن مسلمان باید در مقابل شوهر صبور و آرام باشد و هیچ وقت شوهر را سوال پیچ نمی کند و با او به جنگ بر نمی خیزد تا از کارهای او سر در بیاورد که مثلاً او در کجا بوده و با که بوده است.

از مهم ترین کارهای زن مسلمان اطاعت عاقلانه از شوهر، جلب رضای او و کسب اجازه از او حتی در اعمال مشروع می باشد.

بدان که یکی از عوامل سردی روابط بین زن و شوهر اینست که زن در جنبه معشوقیت و دلربائی و تمکین جنسی نتواند شوهر را اقناع کند مثلاً آرایش و پوشش های زیبا را برای مهمانی ها و محیط بیرون نگه دارد و در خانه کثیف، عفن، بدترکیب و ... به سر برد امیدوارم تو خدای نکرده جزء این دسته از زنان یا شیاطین نباشی.

در این قسمت بسیار بسیار چیزهای دیگری وجود دارد که وقت بازگو کردن یکایک آنها نیست و خودت باید ضمن تجربه و عمل آن ها را یاد بگیری و ان شاء الله در آینده به ما هم یاد بدهی.

3 - مسئله سوم که باید عرض کنم و بسیار بسیار مهم و مورد لزوم و قابل تامل و تفکر است این می باشد که چون ما در این اجتماع زندگی می کنیم و نمی توانیم از آن جدا باشیم باید به بهترین وجه دام هایی را که دشمنان خلق خدا بر سر راه ما گذاشته اند شناخته، سعی کنیم تا آن جا که می توانیم تحت استعمار و استثمار و استحمار(خر کردن) خداوندان زور و زر و تزویر قرار نگیریم.


در این جا مجبورم برای بیان مطالب به صورت عمیق تر و جدی تر قسمتی از گفته های استاد بزرگ، مسلمان آگاه، مومن مسئول، مجاهد کبیر و رزمنده انقلابی و شهید عصر ما که از قلم یک مسلسل ساخت و با گلوله های قلب و پیکر دشمن را شکست داد و مسلمانان ایران و دیگر کشورهای تحت استعمار را در راه تکامل و احیای مکر اسلامی و ایدئولوژی اسلامی انداخت یعنی دکتر علی شریعتی استفاده کنم که سخن همین است که او گفت و چه نیکو گفت:

در جامعه ما زن به سرعت عوض می شود جبر زمان و دست دستگاه او را از آنچه هست دور می سازند و همه خصوصیات و ارزش های قدیمی را از او می گیرند تا او را موجودی بسازند که می خواهند و می سازند و می‌بینیم که ساخته اند این است که حادترین سوالی که برای زن آگاه در این عصر مطرح است این است که چگونه باید بود؟ زیرا می‌داند که بدان گونه که هست نمی ماند و نمی‌تواند بماند و از سویی، ماسک نویی را که می‌خواهند بر چهره قدیمیش بزنند نمی‌خواهد بپذیرد، می‌خواهد خود تصمیم بگیرد و ....

و همینطور ادامه می‌دهد و ما مسلمانیم، زن جامعه ما می‌خواهد به سرحد استقلال و انتخاب خویش برسد وابسته به تاریخ، فرهنگ و مذهب و جامعه ای است که روح و سرمایه اش را از اسلام گرفته است و زنی که می‌خواهد در این جامعه خودش باشد و خودش را بسازد و یک بار دیگر تولد یابد نمی‌تواند از اسلام بی نیاز باشد و نسبت به آن بی تفاوت بماند.

و ما در اسلام یک الگو برای زن داریم آن هم فاطمه می باشد و سخن این که نمی خواهم تو بر اثر این تبلیغات دروغین مانند بسیاری از خانم ها خود را به صورت مجسمه بیارایی که به جای توالت صحیح، خود را رنگ آمیزی تند و چرب و غلیظ می کنند که فضایی به شعاع چند صد متر را اشک آور می سازند و مخاط بینی چانیده آدم را به خارش دچار می‌کنند و وجودشان را به شکل پایه ای در می آورند که فقط برای این برپاست که در آن طلا و سنگ های زینتی و جواهر آلات سنگین آویزان کنند و به چسبانند چندان زیاد و پر زرق و برق و مبالغه‌آمیز که همپای بوهای تند و تیز توالتش، سر و صدای جواهرش در فضا منتشر و سرگیجه آور و سماخ گوش آدم را آزار می‌دهد چرا که وجود بی بهار و روح بی کرامت و زندگی مرده گنگ و شخصیت بی بو و خاصیت خویش را که هیچ معنایی نمی‌دهد و هیچ نشانه ای که بودنش را نشان دهد در خود نمی یابند و هیچ کس حتی خودش، هیچگاه متوجه نیست که او هست و ناچار به زور سرمایه و قدرت صنعت و افسون هنر و تقلید از زیبایان از ما بهتران و ... کرامت و قیمت به عاریه می گیرد و نام و نشان می یابد و وجودشان که تجسمی از نیستی و عدم و پوچی و عبث است معنی و ماهیت پیدا می‌کند و به یاری این داشتن ها و توسل به این بودن ها عقده گشایی می کنند کمبودها را ترمیم می نمایند و خلاصه عقده حقارت شان تخفیف می یابد.

بدان زن غرب زده امروزی و به اصطلاح چند کلاس درس خوانده هم دست کمی از این هایی که صفات شان را ذکر کردم ندارد و فقط با اینان اختلاف سلیقه دارد، توالت تند نمی ‌کند و خودنمایی جواهراتی ندارد بلکه توالت مات می‌کند و رنگ پریده را بیشتر دوست دارد و از بستن طلا و جواهرات بدش می آید. اینجا نباید اشتباه کنیم و این سادگی اخلاق و زیبایی روح و بیزاری از خود نمایی و بی نیازی از خودآرایی نیست بلکه همانطور که گفتم فقط اختلاف سلیقه مطرح می باشد.

مسئله این است که زن امروزی و به اصطلاح آزاد شده یا دسته هفده دیی ها، درست مثل زنان قدیمی هستند هر دو پوچ و هر دو در برابر زن کمال یافته و با فضیلت که منظور من است عقده حقارت و هر دو در دلهره بی نام و نشانی و هر دو برای جبران کمبودهایشان و ارزش‌ های انسانی خویش به دنبال استخدام وسایل و استعمال مظاهر جلب کننده هستند. به آن اولی ضعیفه می گفتند حالا به این دومی لطیفه می گویند اما در اصل هیچ فرقی با هم ندارند. اولی هیچ است و دومی پوچ است. یکی سنتی است و یکی مدرن است. آن شاباجی خانم بود و حنا می بست و این یکی هم همان است و به جای حنا شامپو گلمو مصرف می کند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب نشینی می‌کند و پاسور می‌زند این زن امروزی همان است که بود فقط تنبانش را در آورده و به جای آن مایو پوشیده است. اما مسئله بدین سادگی ها نیست طبق آمار مجله زن روز ظرف ده سال مصرف لوازم آرایش در ایران پانصد برابر شده است و این برای ما یک بدبختی از آن هزاران بدبختی هایمان است. بدان در انتها و آخر کار این گروه فقط یک کار می کنند آن کلاغ سیاه های خانگی فقط آبروی اسلام را می برند و آن دسته دیگر با آن حرکات تهوع ‌آورشان آبروی تمدن و تحصیل و ... را می برند اما بدان اسلام و تمدن و پیشرفت و ... این ها بی تقصیرند و اینان مظلوم اند و هیچ عیبی به خود ندارند.

به قول یک دانشمند چه گرفتاری عجیبی پیدا کرده ام هر وقت آن ملاباجی را می ‌بینم می‌گویم باز هم آن ها و هر وقت آن جیگی جیگی خانوم ها را می ‌بینم می‌گویم باز هم این ها.

فعلا چون وقتم تمام شده و کار واجبی دارم سخن را تمام می‌کنم و در اتمام سوره ای از قرآن را می خوانم که همیشه به آن عشق می ورزم فقط به معانی آن گوش بده.


قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (۲) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (۳) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ



بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوند بخشنده و مهربان

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

بگو پناه می برم به خداوند سپیده دم

(از چی پناه می بری برای چی، خود قران جواب می ‌دهد)


مِن شَرِّ مَا خَلَقَ

از شر آنچه آفریده است

وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

و از شر ظلمت آنگاه که همه چیز را فرا می گیرد

وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ

و از شر آن ها که در عقده ها و گره ها می دمند و رشته پیمان ها و پیوندها و عزیمت ها را می گسلند

وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ

و از شر حسود، آن گاه که حسد ورزد

والسلام علی من التبع الهدی. پایان

 

 

منبع: پرتال شهدای دانشجو