شهید جواد احمدی
دانشجوی مقطع دکتری رشته دامپزشکی
تاریخ و محل تولد: 1334، دماوند
تاریخ و محل شهادت: 17 اردیبهشت 1361، دارخوین، بیت المقدس
مزار: گلزار مسجد جامع نور
زندگینامه
تحصیلات قبل از انقلاب شهید جواد احمدی ، فوق دیپلم برق بود . وی نیز از سال 50 در تظاهرات حضور داشت و یک بار نیز در تظاهرات دستگیر شد . شهید ، فعالیت های سیاسی داشت و در کنار این ها به مسائل علمی نیز علاقه مند بود . شهید جواد در سال 55 به خدمت سربازی رفت و بعد از مدتی، به فرمان امام(ره)، از خدمت سربازی فرار کرد و وقتی به خانه برگشت از وی پرسیدند چرا برگشتی ، گفت من به فرمان امام از سربازی فرار کردم . بعد از آن دوران ، مطالعاتی جهت قبولی در رشته پزشکی داشت که بعد از امتحان دادن کنکور سراسری در دانشگاه تهران در رشته دامپزشکی قبول شد و در دانشگاه هم از اولین کسانی بود که به جهت انقلاب فرهنگی ، واحد های خود را حذف کرد . بعد از تعطیلی دانشگاه ، شهید ، به آسور رفت و در آن جا با همکاری و همفکری دوستان مومن و متعهد ، انجمن اسلامی را تشکیل دادند . زیرا دریافتند که جذب کردن نیروهای خوب و فعال تنها از طریق یک تشکل منسجم و اسلامی و حرکت های جوشش آفرین و پر تحرک امکان پذیر است . خودِ شهید ، فعالانه در امر کتابخانه و فعالیت های فکری و سیاسی و امر سازندگی برادران انجمن اسلامی و سایر مردم روستا شرکت داشت و عهده دار مسئولیت یکی از بخش های انجمن اسلامی بود .
شهید پس از آن نیز دارای مسولیت هایی شد. شهید جواد یک بار به عنوان مسئول جهاد سازندگی شهرستان نور برگزیده شد و برای اولین بار در سال 61 در عملیات بیت المقدس در اهواز مستقر گشت . در سال 61 با اوج گیری عملیات ها در مناطق مرزی ، سراسیمه به طرف جبهه ها شتافت . وی در حین این که برای رزمندگان غذا توزیع می کرد ، به جمع آوری مجروحان نیز مشغول بود تا این که در شب جمعه ، بعد از اصابت ترکش به سرش ، به شهادت رسید . به گفته برادر شهید ، ایشان از مدیریت بسیار بالا برخوردار بودند و در تصمیم گیری ها از نظر ایشان استفاده می کردند . و همیشه به ما سفارش می کرد که حتما یکی از فرزندان خود را پزشک کنید و بگذارید بروند در روستاها به مردم خدمت کنند .
گزیده ای از وصیتنامه شهید
ای دشمنان اسلام ، ای جنایتکاران تاریخ ، اسلام در خون و رگ و پی ما نفوذ کرده و ما اسلام را پیش از وجود خویش معتقدیم که اگر هزاران بار تکه تکه ام کنید و دوباره زنده ام کنید، باز با شما می جنگم و برای جمهوری اسلامی تا پای جان به پیش می روم ... ملت قهرمان از هر نژاد و قوم و قبیله ! اسلام و امام را تنها نگذارید. این همه برای دنیا ارزش قائل نشوید. اینجا (جبهه) دانشگاه انسان ساز است و این دانشگاه را من از هر کلاس برتر می دانم . وحدت و یکپارچگی خود را از دست ندهید . خون شهدا را بنگرید ، مسئولیت همه خون ها بر گردن شماست که مبادا یک لحظه خدای ناکرده غافل شوید . ای امام ! همیشه بانگ برآور بر جنایتکاران که فریاد تو بت شکن تاریخ است و ملت اگر لحظه ای غافل بماند بیدارش می کند . ای امام ! بانگ برآور که همه هوشیار باشند که مبادا میراث خوار اسلام و انقلاب و شهدا گردند.
برادر رییس جمهور ! برادر نخست وزیر ! برادران هیئت دولت ! امروز شما وارث خون هزاران شهید (بهشتی ها و رجایی ها و باهنرها) هستید . مردم محروم و ستمدیده ما و ملت مستضعف جهان در انتظار عملکرد شما هستند، آن چنان رفتار نمایید که همیشه دوستان ما برای هم با ما دوست باشند .
پدر، مادر و برادر و خواهر و همه آنهایی که چه در تشییع جنازه ام شرکت می کنید و چه در مراسم های دیگر ! من به میهمانی خدا رفتم پس شیون و زاری نکنید. اگر مراسم تشییع جنازه ام را با شکوه برگزار می کنید ، به احترام اسلام است . به جای گریه و زاری و مخارج بیهوده ، به کار خدا بپردازید و سعی نمایید راه شهدا را ، که همان راه اسلام است ، طی نمایید. پدرم ! مادرم ! مرا ببخشید که نتوانستم به شما خوب خدمت کنم زیرا وقتی بیچارگان و محرومین را می بینم نمیتوانم در خانه باشم.