شهید محمد تقی حقی
دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات
تاریخ و محل تولد: ۲۸ دی ۱۳۳۷، اراک
تاریخ و محل شهادت: ۲۳ فروردین ۱۳۶۵، جزیزه مجنون
مزار: گلزار شهدای اراک
زندگینامه
شهید محمدتقی حقی، در شامگاه یکی از روزهای خوب و زیبای خداوند در بیست و هشتم دی ماه سال ۱۳۳۷ در خانوادهای مذهبی و متدین و عاشق اهل بیت (علیهم السلام) که صفا و صمیمیت در بین آنها موج میزد، در شهر اراک دیده به جهان گشود. زمان تحصیلش بود و نامش را در مدرسهی ابتدایی محل زندگیاش نوشتند تا کسب دانش کند. او توانست تا پایان دوره دبیرستان به تحصیلش ادامه دهد. مهربان و دلسوز و با استعداد و با محبت بود و مهربانی را زبان مشترک دل میدانست و میگفت که با مهربانی میتوان با همه به خوبی ارتباط گرفت و عاشق بود.
در روزهایی که دیپلم میگرفت، حرکتهای مردمی علیه حکومت ستمشاهی آغاز شد و محمدتقی آماده میشد تا با شرکت در کنکور سراسری وارد دانشگاه شود.
با شروع جنگ تحمیلی از طریق بسیج در پائیز ۱۳۵۷ عازم جبهه شد و سه ماه در مناطق جنگی حضور داشت. پس از آن در رشته مهندسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد ولی تمام هوش و حواسش در جبهه بود. در طول دوران دانشجویی دو مرحله دیگر هم به جبهه اعزام شد. چون او دنیا را پلی میدانست به سوی قرب الیالله و مسیری به سوی جاودانگی. صراط را حمایت از علی (علیه السلام) و خط سرخ عاشورا میدانست و مرگ در راه دلبر را، زنده بودن میدانست که ما میمیریم تا زنده بمانیم و آنها میکشند تا حکومت کنند.
شهید محمدتقی حقی راه "حق" را یافته بود به همین دلیل با حضور مجدد در سپاه اسلام مشغول به خدمت شد تا در جنگ از انقلاب و اسلام و کیان ایران اسلامی دفاع کند. او بعد از ماهها حضور داوطلبانه در جبهه، در بیست و سوم فروردین ماه سال ۱۳۶۵ در منطقهی عملیاتی جزیره مجنون با ترکشهایی که از گلوله باران دشمن بر دست و سینهاش نشست، به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهرستان اراک به خاک سپردند.
گزیده ای از وصیتنامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
) الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ). [۱]
) وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ). [۲]
پروردگاری است که هر جا دل شکستهای باشد آنجاست و او دل شکسته را دوست دارد و نواهای آن دل را پاسخ میدهد و ایزدی است که الله است و الههها را نفی میکند.
خدایا بهترین ایام عمرم و شیرینترین، دلنشینترین جانبخشترین لحظات زندگیام زمانی است که با تو لب به سخن میگشایم و تو را عاجزانه میخواهم و اشکهایم با زیبائی در روی گونهها سرازیر میشود و و زنگار دل را پاک میکند و غبار از روی بصیرت میشوید و بینشم پاک و افزون میشود و آینه دل را جلا میدهد و سیماها را خوش میبیند و دل جای تو میشود و مصفا به محبتت میگردد و از محبت غیر تو رها میشود و نجات مییابد.
و شهادتم را این گونه آغاز میکنم و ای خدا شهادت میدهم که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رسول و نبی از جانب تو و جهت عالم نمودن مردم جاهل به حقایق هستی مبعوث شده و علی (علیه السلام) ولی اوست و پیوسته بر زبانم شعار پر طنین لا اله الا الله جاری است و امیدوارم آخرین کلام دنیاییام نیز باشد که بر زبان جاری میکنم.
ای خدا شهادتم را گفتم و نوایم را نیز سرودم تقبل فرما و پاسخ ده.
خدایا با مفاهیم پر معنای کلمات زیبا و جاننشین شهادت محشورم کن. ای پروردگار ای خالق همه، که هر چیز هستیاش از توست. ای یاور همه که هر کس پیروزیاش توئی. ای متعال که آرزوئی هدفی منتهائی مقصدی، دلنوازی، یاوری، دلنشینی، آورندهای، بازگردانندهای، رب، پررودگاری، ایزدی، یاریرسانی، پرورندهای، مربی، عالم دهری، سزاوار ثنائی، شایسته مدح و حمدی.....و خلاصه همه چیزی و ما هیچیم، تو هستی مطلقی و ما نیستی و هر چه هست شود از عظمت قدرت و هستی توست.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خدایا وصیت نامهام را دوست دارم مملو از نیایشت باشد و آغشته به مهر و محبتت ولی ای یاورم حال که راهی مسیری خونین هستم حال که با کاروان ثارالله عازمم، حال که لشکرمان دنباله خط سرخ حسین (علیه السلام) را میپیماید. و حال که… و اینک که آماده میشوم تا به یاری و عزت خداوند قادر متعال با لشکر عاشقان شهادت به مقصد شهادت برسم و اینک که خودم را از چیز بریده و آزاده و به تو دلبسته و مشتاق میبینم وظیفه دارم کلامی چند با خانواده مهربان و بزرگوارم بر زبان جاری کنم و در میان گذارم. پس چون سخن به اینجا رسید این گونه آغاز میکنم.
سلام علیکم؛ ای پدر و مادر بزرگوارم، سلام ای مربیان دلسوزم و سلام ای معلمان با وفایم، آفرین بر شما که حق بندگی ادا نمودید و فرزندی و فرزندانی تربیت نمودید که در یاری دین خدا شتابانند و سر از پا نمیشناسند و تو ای خدا شاهد بودهای که والدین عزیز من ماموریت شرعی خود را به بهترین وجه انجام دادهاند و انشاءالله که سزاوار اجر و ثوابند. ولی ما تقصیر داشته و گنهکاریم.
من بنده عاصیم رضای تو کجاست تاریک دلم نور و ضیای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بیع بود لطف و عطای تو کجاست
ای والدین گرامم من که در این چند روزه دنیا جز اذیت و آزار و ناراحتی چیزی برای شما نداشتم عمر دنیائیام رنج بود و آزار برای شما بلکه انشاءالله با شهادتم ثوابی نصیب شما شود و در هر حال جا دارد تقاضای بخشش کنم و از شما بخواهم مرا حلال کنید و از سر تقصیرات من بگذرید. (ولی تقاضای دیگری هم دارم که در شهادت من عجز نشان ندهید و استوار باشید و با مشتهای خود بر دهان ضد انقلاب و ضد اسلام که قصد سمپاشی و تضعیف روحیه دارد، بکوبید. از شما میخواهم در مجالسی که به مناسبتهای مختلف شهادت من تشکیل میشود کنترل نمائید افرادی که وارد میشوند شئونات اسلامی را کاملاً رعایت کنند.
از قول من به فامیل و آشنایان بگوئید در چند روز دنیا این حقیر در رابطه با عدم رعایت دستورات اسلامی از سوی بعضی فامیل و آشنایان خیلی رنج بردم ولی رفتار و کردارم زبان گویائی بود که از دل سوختهام بر میخواست و چشم بصیرت میخواست. در هر حال باز هم اولاً از همه فامیل و آشنایان تقاضا میکنم حلالم کنید و ثانیاً عاجزانه التماس میکنم در تفکرات و مواضع خود تجدید نظر نموده و همه چیزتان اسلام شود و خود را به دستورات اسلام مقید نمایند. نماز را به پا دارید که ستون دین است و اگر بتوانید به جماعت نماز بگذارید خیلی بهتر است. و از خواهران و مادران عزیزم میخواهم که نسبت به حفظ حجاب اسلامی مقید باشند و بدانید همه چیز برای شماست و تکامل شما در حفظ احسن حجاب است.... شما ای برادران عزیز، امیدوارم ادامه دهنده راه شهدا باشید و با تکیه بر دستورات اسلام و پیروی از نصایح امام خمینی (قدس سره) و…از سنگرهای انقلاب دفاع نموده و به جمهوری اسلامی خدمت کنید و خواهرم نیز ضمن موارد فوق زینب ( B ) وار رساننده پیام شهدا نیز باید باشد.
بار دیگر از همه طلب مغفرت میکنم و التماس دعا دارم همگی مرا حلال کنید و ببخشید. پیوسته پیرو ولایت فقیه باشید. از خداوند منان میخواهم به این بنده گنهکارش شهادت، به خانواده محترم صبر و استواری عنایت بفرماید. به امام خمینی (قدس سره) عمری طولانی همراه با عزت، صحت، عافیت، موفقیت عطا فرماید و دست امام (قدس سره) عزیز را به دامان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برساند و تمام عمرمم را فدای یک لحظه عمر امام (قدس سره) بگرداند.
رزمندگان اسلام را هر چه زودتر به پیروزی نهائی برساند و دعاهای شرعیه را مستجاب فرمایند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. بنده شرمنده خدا، محمدتقی حقی روز دوشنبه ۳/۱/۶۵ ساعت ۱۱:۱۰ صبح مصادف با تولد حضرت علی (علیه السلام).
۱. سوره بقره، ۱۵۶.
۲. سوره آل عمران، ۱۶۹.