شهید منصور دیانی

تعداد بازدید:۲۶
شهید منصور دیانی

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته ریاضی محض

تاریخ و محل تولد: ۱۶ مرداد ۱۳۴۲، درفول

تاریخ و محل شهادت: ۱۲ اسفند ۱۳۶۵، شلمچه، کربلای ۵

مزار: گلزار شهدای شهیدآباد دزفول

 

زندگینامه

شهید منصور دیانی در شانزدهم مرداد سال ۱۳۴۲ در میان خانواده‌ای مذهبی در دزفول چشم به جهان گشود و محیط خانواده را به نور خود منور ساخت. منصور از همان اوان کودکی تحت تربیت والدینش با معارف الهی آشنا می‌شد. منصور به خاطر داشتن ذهنی روشن و ذکاوتی تمام در چهار سالگی به دبستان راه یافت که توانست این دوره را با موفقیت و نمرات ممتازی پشت سر بگذارد. منصور که تحت تربیت خانواده‌ای مذهبی بود از سن ۷ یا ۸ سالگی شروع به نماز خواندن کرد و غالباً به نماز جماعت مسجد علی بن ابی طالب حاضر می‌شد. منصور با این که در آن زمان سنی نداشت اما تحت تأثیر معارف الهی روزه می‌گرفت و صبح‌ها برای ادای نماز به سبزقبا (مرقد برادر امام رضا (ع)) می‌رفت و بعد از نماز در جلسات ختم قرآن شرکت می‌نمود. منصور بعد از دوره‌ی ابتدایی به دوره‌ی راهنمایی راه یافت که این دوره را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت و به دبیرستان راه یافت و در رشته‌ی خدمات به ادامه‌ی تحصیل پرداخت. در همین زمان بود که انقلاب اسلامی ایران به رهبری مرجع عالی قدر حضرت امام خمینی (ره) آغاز شد و منصور نیز همگام با دیگر جوانان شهر شروع به فعالیت کرد. این فعالیت‌ها عبارت بودند از شرکت در راهپیمایی و رودررویی تن به تن با مزدوران رژیم ستمشاهی و نگهبانی برای حفظ امنیت شهر. تا این که انقلاب اسلامی نخستین پیروزی خود را به دست آورد و رژیم ستم شاهی سرنگون شد و رهبری انقلاب اداره‌ی امور را به دست گرفت. به دنبال تأسیس کمیته انقلاب اسلامی که اوایل با نام کمیته‌ی انتظامات شناخته می‌شد، منصور برای تداوم اهداف انقلاب به این نهاد پیوست. بعد از مدتی که امام امت فرمان تشکیل بسیج بیست میلیونی را صادر کردند منصور نیز به عضویت بسیج مسجد امام حسین جنوبی درآمد. بعد از آن به عضویت دائمی ستاد شهیدناجی (ذخیره سپاه) درآمد. لازم به تذکر است که منصور در این مدت صبح‌ها به کلاس می‌رفت و شب‌ها در بسیج بود تا این که سال اول و دوم دبیرستان را پشت سر گذاشت. در همین موقع بود که رژیم بعثی صهیونیستی عراق دست به تحرکاتی در مرزهای مشترک زد و به دنبال این تحرکات منصور سه ماه به عنوان مأموریت در پاسگاه‌های مرزی ایلام و مهران به انجام وظیفه پرداخت تا این که در ۳۰ شهریور سال ۱۳۵۹ رژیم بعثی عراق تجاوز خود را به منظور نابودی انقلاب اسلامی ایران شروع کرد. منصور هم از همان روز اول جنگ در دبیرستان شریعتی، دبستان سمیه و مسجد پاسداران در حال آماده باش حضور داشت و پس از این مدت دو ماه در پایگاه چهارم شکاری به عنوان مأموریت به سر می‌برد. سپس به جبهه‌ی شوش رفت و حدود هشت ماه دراین جبهه به دفاع از میهن پرداخت و در طی این هشت ماه دو بار مجروح گشت که یک بار به هنگام نماز ترکش توپ دشمن زبون به ایشان اصابت کرد ولی منصور به اقتدای مولایش علی بن ابی طالب نمازش را قطع نکرد و به نمازش ادامه داد. بعد از اتمام این مأموریت به تهران رفت و در عرض ۲۱ روز که در کلاس‌های فشره ای شرکت می‌کرد توانست سال سوم دبیرستان را نیز با نمرات ممتازی پشت سر سر بگذارد. لازم به تذکر است که منصور در این ۲۱ روز، روزه نیز می‌گرفت و افطارش نان و پنیر و نان و خیار بود. بعد از مراجعت از تهران دوباره به جبهه رفت و در عملیات طریق القدس با سمت فرماندهی دسته شرکت نمود که در این عملیات از ناحیه پا و شکم به شدت مجروح شد و سه ماه در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری بود و پس از بهبود نسبی و مرخصی از بیمارستان با این که تا شش ماه با عصا راه می‌رفت مسافت زیادی را تا دبیرستان طی می‌کرد و آن چه که منصور را وا می‌داشت با آن حال در کلاس‌های درس شرکت کند چیزی نبود جز احساس مسئولیت در قبال انقلاب و اسلام. این طی کردن مسیرهای طولانی به وسیله عصا باعث شده بود که دست‌هایش پینه کند و با همان دست‌های پینه بسته که درد نیز داشت مدام در حال نوشتن دروسش بود و دقیقاً به خاطر همین پشتکار بود که توانست سال چهارم را با موفقیت پشت سر بگذارد چرا که خداوند جزای احسان را جز با احسان نمی‌دهد. بعد از اتمام سال چهارم و سلامتی نسبی که در راه رفتن به دست آورده بود دوباره به سوی جبهه شتافت اما چون نمی‌توانست درست راه برود به عنوان پیک گردان بلال مشغول خدمت شد و به ترتیب در جبهه‌های پدافندی زید، عملیات خیبر و بدر شرکت نمود و در عملیات بدر نیز ترکشی به سرش اصابت کرد که بهبود یافت. سپس وی که می‌دید کشور احتیاج به متخصصین متعهد دارد تصمیم گرفت ادامه تحصیل دهد و به همین منظور در رشته‌ی کشاورزی کنکور داد ولی قبول نشد اما منصور کسی نبود که ناامید شود بلکه تصمصم گرفت در رشته‌ی ریاضی کنکور بدهد و به همین خاطر شش ماه به تهران رفت و مشغول درس خواندن شد و در اتاقی بسر می‌برد که در زمستان بسیار سرد بود. چنان چه وقتی پدر ایشان به تهران می‌رود و یک شب را پیش او می‌ماند از شدت سرما نمی‌تواند بخوابد، ولی منصور این رنج‌ها را تحمل کرد و نتیجه اش قبولی در دانشگاه تهران در رشته‌ی ریاضی در مقطع کارشناسی بود.

منصور یک ماه در کلاس‌های دانشگاه شرکت کرد ولی وقتی امام فرمان داد که جبهه‌ها را پر کنید، او نیز کلاس درس را رها کرد و به سوی جبهه شتافت. بعد از اتمام این مأموریت وقتی که خواهر ایشان از او پرسیده بود که چرا به دانشگاه برنمی گردی گفته بود که درس واجب است ولی جبهه واجب تره و دوباره عازم جبهه شده بود. تا این که در تاریخ ۶۵/۱۲/۶ پسر عموی منصور غلامعلی دیانی در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. غلامعلی یکی از مخلصین و افرادی بود که با تمام وجود هستی خود را در اختیار انقلاب قرار داده بود. منصور که در تاریخ ۶۵/۱۲/۷ به مرخصی آمده بود از این جریان باخبر شد و تأثیری عمیق در وی هویدا شد. وقتی که منصور نزد مادر غلامعلی می‌رود در حضور اعضای خانواده با صدایی بغض آلود می‌گوید که زن عمو من سلاح غلامعلی را زمین نخواهم گذاشت. منصور این بار شتاب زده تر از همیشه در تاریخ ۶۵/۱۲/۸ به جبهه برگشت و در تاریخ ۶۵/۱۲/۱۲ در ساعت ۱۲ شب در یکی از عملیات‌های تکمیلی کربلای پنج بر اثر اصابت چندین ترکش و تیر به پیکر پاکش و با اذکار یا فاطمه و یا ابوالفضل و یا حسین قضای حق شد.

 

مجموعه وصیت‌نامه های شهید

«... وصیت نامه ۱

بسم الله الرحمن الرحیم

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

ای اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید که فیروز و رستگار گردید.

سپاس و ستایش خداوند متعال را که به ما نعمت بندگی هدیه فرموده است، درود و سلام به امام زمان (عج) منجی عالم بشریت.

پروردگارا! متواضعانه از درگاهت می‌خواهم که اسلام و مسلمین را با وعده ات خشنود کنی و وراثت زمین را به پرستش کنندگان خود بدهی. خداوندا! تو خود شاهدی که فقط برای رضای تو به جهاد با دشمنان اسلام برخواستم پس تقصیراتم را ببخشای.

پدر و مادر عزیز و مهربانم! خداوند بخشنده شما را تأیید بفرماید، از صمیم قلب از تمام زحمات و رنج‌هایی که به خاطر رضای خدا بر خود تقبل کرده‌اید و خالصانه من را برای برقراری دین خدا تقدیم کردید سپاسگزارم. از خداوند متعال بخواهید که مرگم را به عنوان شهادت قبول بنماید و جهت آمرزش گناهانم از خدا طلب مغفرت کنید.

از برادران و خواهران هم دینم می‌خواهم که برای حفظ اسلام عزیز از هیچ کوششی و از خود گذشتگی دریغ نورزند. تمام زحمات و کوشش‌های طاقت فرسای پیامبران و ائمه اطهار این بوده است که دین خدا را حفظ نمایند و در این راه از جان و مال خود به حد نهایت گذشتند.

برادران و خواهران هم دینم! رهنمودهای ولی فقیه را در هر زمان به طور عمیق دنبال کنید و ظواهر سخن را تنها در نظر نگیرید. تذکر این مسائل فقط به عنوان یادآوری است چون قرآن این طور در این آیه شریفه می‌فرماید: «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و یادآوری کن که یادآوری سود دهد مؤمنان را.

در آخر از تمام کسانی که از این حقیر ناراحتی دیده‌اند به خاطر خشنودی خدا بر من ببخشند.

پدر و مادرم! دو ماه نماز قضای شکسته دارم که هر طور خود صلاح می‌دانید برایم خوانده شود و مقدار پولی را که دارم برای جبهه به مصرف برسانید.

پروردگارا! نصرت و پیروزی اسلام و مسلمین را نزدیک بگردان. ان شاء الله.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة.

*******

وصیت نامه ۲

«رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ‌ «

به نام خدایی که همراه با رحمتش جهان را خلق کرد و اشرف مخلوقاتش را انسان قرار داد و او را جانشین خود در زمین گردانید و او را چنان زیر بار لطف و رحمت الهی اش قرار داد که انسان از سپاسگزاری اش زبانش سکوت را اختیار کرد و خضوع را پیشه خود ساخت.

خدایا! همین بس که تو خدای من باشی و من بنده تو.

خدایا! توفیق بندگی والایی به من عطا کن و توفیق شهادتی در خور لطفت مرحمت فرما. خدایا! اگر در جبهه لیاقت شهادت و در خون غلتیدن در راه تو را نداشتم پس چه خوب است که همراه با کودک شش ماهه و پدران و مادران پیر، جانم و قطره خونم را موشک‌های خصم بگیرند و مرا چنان به سویت پرواز دهند که روحم جز تو را نبیند و جز در کنار نور و رحمتت آرام نگیرد.

می‌خواهم به امت امام بگویم که اگر خانه‌های شهرمان را سلاح‌های شیطان بزرگ و شرق تجاوزگر هم سطح زمین کنند و پرچم‌های افتخار را بر سر مزارمان بنشانند هیهات که با حسین زمان مان یک دم و یک قدم فاصله بگیریم چرا که به فرموده امام مسلمین و امیر مستضعفین، عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است.

پس ای برادر و خواهر! اگر توانسته باشیم مقاومت خود را هر چه بیش‌تر در برابر ابر ستمکاران جهان تقویت نمائیم به راستی که بهشت ابد را در برابر کالای ناچیزی عوض کرده‌ایم! امیدوارم که خداوند متعال این هدایای ناچیز را که قطره خون مان می‌باشد بپذیرد.

در ضمن مقدار پولی را که به سه نفر از برادرانم داده‌ام موقعی که برای دادنشان می آیند از آنها نگیرید یا اگر خودشان خواستند به حساب ۱۰۰ امام بریزید.

۶۲/۲/۲۳ منصور دیانی

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

*********

وصیت نامه ۳

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»

سپاس خدای یگانه را که صاحب تمام عالم است و سپاس او را که انسان را جانشین خود در زمین قرار داد که این بس نعمت بزرگی است و ما را توانای سپاس او نیست.

سلام بر رهبر مسلمانان و تمام مستضعفان جهان امام خمینی، سلام به تمامی پیروان محمد (ص) و سلام به پدر و مادر صبور و مؤمنم. ای پدر! رحمت و لطف خدا همیشه همراهت باد که چه خوب توانستی وظیفه تربیت این فرزند حقیرت را انجام دهی و چه خوب توانستی با استقامت و صبری که خدا عطا کرده است فرزندی تقدیم معبودت کنی که این کل وظیفه یک پدر مسلمان متعهد می‌باشد.

و اما تو مادر مهربانم! تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که خداوند پاداش زحمات افزونت را عطا فرماید. مادر! تو چنان مقامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی بلند است که مرا به یاد حضرت فاطمه می‌اندازد. ای مادر! تو باید فاطمه را الگوی خود قرار دهی و چنان وظیفه مادری را از او فرا بگیری تا با تمام وجودت حس کنی که بندگی خدایت را انجام داده‌ای.

و سلام به خواهران و برادرانم. امیدوارم چنان حرف امام را در عمل تان نشان داده باشید و نشان خواهید داد که با یک دست قرآن و با یک دست اسلحه به جنگ دشمنان خدا بروید. و سلام گرم من به پسرخاله عزیزم (عظیم). ای پاسدار قرآن، از خدای تبارک و تعالی می‌خواهم که همیشه تو را زیر سایه رحمت خود قرار دهد و سعادت الهی نصیبت گردد.

من به تمام جوانان عزیز می گویم که علی اکبر را الگوی خود قرار دهند و شهادت را از او فرا بگیرند که خود درس شهادت را از او یاد گرفته‌ام. علی اکبری که مرگ سرخ را به زندگی ذلت بار ترجیح داد و مرگ سرخ را آغازی برای ورود به دنیای حقیقی قرار داد که این دنیای مادی به اندازه پرکاهی ارزشی ندارد.

برادران و خواهران! فرماندهی رزمندگان اسلام به دست آقا صاحب الزمان است پس همیشه پیروزی از آن ما است. چه بکُشیم (جهاد) و چه کُشته شویم (شهادت) در هر دو صورت پیروزیم. پس مسلمان اگر از این دو صورت خارج شود به خود ستم کرده‌ای!

امت مسلمان! چند مورد است که می‌خواهم تذکر بدهم: اول این که ولی امرمان را اطاعت کنیم، خمینی بت شکن مان را پیروی و اطاعت کنیم و این مسئله امری است شرعی و واجب. دوم این که روحانیت اصیل و پیرو خط امام را الگو خود قرار دهیم که به قول امام، اسلام بی روحانیت مثل جامعه بی طبیب است. سوم این که تا موقعی که امام دولت حاضر را قانونی و شرعی می‌داند پیروی از دولت اطاعت از امام می‌باشد بنابراین خواهران و برادران! اگر کسی از این سه خارج شد بداند که اسلامش، اسلامی حقیقی نیست و اطاعت از نماینده امام زمان را نکرده است که این مسئله خروج از این است.

در آخر از خانواده و اقوام و دوستان و آشنایان می‌خواهم در صورت توانستن نماز قضایی به نیت من بخوانند و از دوستان و آشنایان متواضعانه می‌خواهم که اگر از من ناراحتی دیده‌اند مرا ببخشند. دیگر سخنی ندارم و از خدای تعالی می‌خواهم که به امت مسلمان ایران چنان نیرویی بدهد که اسلام را در تمام نقاط عالم گسترش دهد.

و سلام علیکم و رحمة الله و برکاتة.

*******

وصیت نامه ۴

بسم الله الرحمن الرحیم

«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.»

سپاس بیکران خداوند بزرگ و بخشنده را که انسان را آفرید و او را به نیکوترین سیرت و ذات مزین ساخت و طریق رسیدن به کمالات معنوی را جلو راه او قرار داده و چنان لطف و رحمتش را بر تمامی وجود انسان گسترانیده است که مقربین به درگاه احدیت نیز جهت سپاسگزاری با همه تقوا اخلاصشان مبهوت و درمانده وا مانده‌اند. همچنین سلام‌ها و درودهایی خالصانه و مملو از عشق و محبت بر پیامبر عظیم الشأن خداوند مهربان ائمه اطهارشان.

قلب‌ها و اندیشه‌های شیفته ی پیروزی دین خدا هنگام جهاد و تلاش همه جانبه معنوی و مادی برای گسترانیدن و استواری اسلام عزیز و مظلوم در پهنه‌ی کفرآمیز و سیاه عالم فرا رسیده است.

ای مسلمان که روح نورانی و ضد کفرت جهت لقاء الله از جسم فانی مادیت شیفته عروج است.

ای مسلمان که جز سرافرازی و فتح حق بر هر چه باطل در جهان است آرزوی توست و برای نیل به این هدف مقدس فرموده قرآن کریم فرزندان و عزیزان و اندک مادیات زندگیت را عرضه می‌کنی. رحمت و مغفرت خدا بر شما که این عمل ایثارگرانه یتان لبیک به لطف و نعمات نامنتهی خداوند بزرگ و لبیک به قلب سوخته و تن رنجور و زحمات طاقت فرسای رسول الله و لبیک به پیکر خونین و مظلوم و قیام به حق سید الشهداء و باعث مسرت و شادی امام زمان (ارواحنا له الفداه) می‌باشد.

توفیق تمام مسلمین به خصوص امت متدین و پیروز مقاوم ایران را در خدمت به دین خدا از درگاه معظم ایزد منان مسئلت می‌نمایم.

از خانواده گرامی و محترم بخصوص پدر و مادر ارجمند بزرگوارم حلالیت می‌طلبم.

خداوندا پاداش زحمات غیرقابل توصیف شما پدر و مادر عزیزم را عنایت می‌فرماید سزاوار است به بزرگی روحتان لغزش‌های بسیار مرا نادیده بگیرید و بر من ببخشید.

از لطف و رحمت خدا دور نیست که با شما خانواده متدین در جنت گرد هم آییم ان شاءالله. همچنین از تمام دوستان و آشنایان تقاضامندم برخوردهای غیر اسلامی را که از من متوجه‌شان شده است به حساب جهل بگذارند.

در آخر از خانواده ارجمند می‌خواهم که یک روز، روزه قضایی برایم به جا بیاورند و مبلغ چهار هزار و پانصد ریال (۴۵۰۰) به حساب ۱۰۰ امام واریز نمایند.

رهایی تمام مسلمین را از وسوسه‌های شیطانی و از ظالمان شیطان صفت در دنیای سیاه کنونی و دوری از آتش وحشتناک و غیر قابل تصور دوزخ و داخل شدن به جنت مصفای باری تعالی در آخرت را از درگاه نورانی و شکوهمند خداوندی مسئلت می‌نمایم.

خداوندا امام امت خمینی پیروز استوار و مقاوم را که رهبر به حق مسلمین مظلوم و ستمدیده عالم است طول عمر با عزت عنایت بفرما.

والسلام منصور دیانی. منطقه عملیاتی شلمچه ۱۳۶۵/۱۲/۳