شهید عبدالحمید امیرکاوه نجف آبادی

تعداد بازدید:۱۹
شهید عبدالحمید امیرکاوه نجف آبادی

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته فیزیک

تاریخ و محل تولد: 19 فروردین 1340

تاریخ و محل شهادت:  17 اردیبهت 1361، خرمشهر، عملیات الی بیت المقدس  

مزار: 

زندگینامه

جهادگر شهید عبدالحمید امیرکاوه فرزند محمود، نوزدهم فروردین ماه 1340 در خانواده‌ای دیندار و متدین از دیار مؤمنان نجف‌آباد چشم به جهان گشود. وی اولین فرزند خانواده بود. از همان کودکی در جو با ایمان خانواده با فرایض دین آشنا شد. در پنج سالگی علاقۀ خاصی به گفتن اذان داشت و با فراگیری این مهم روح خود را سیراب می‌کرد. از همان اوائل زندگی، کودکی بود پرجنب و جوش و فعال و طول مدت عمر کوتاه و بلند و پرمحتوا نمونه ای بود از اخلاص و ایثار و فداکاری و سالهای ابتدایی را در دبستان خواجه نصیر و سالهای راهنمایی را در مدرسه شهید احمدی و دبیرستان خود را در دبیرستان منتظری نجف آباد و جزو شاگردان خوب بود.

زمانی‌که در دبیرستان منتظری درس می‌خواند، به خاطر ممتاز بودن در دروس، نهج البلاغه هدیه گرفت. با علاقه‌ای که به یادگیری این مهم داشت، پله‌های موفقیت را یکی بعد از دیگری طی کرد تا اینکه موفق به کسب دیپلم فیزیک شد. در راستای ادامۀ اهدافش در دانشگاه تهران قبول و به کسب دانش مشغول شد. بعد از انقلاب اسلامی در کنار درس خواندن کتب مختلف دینی، مذهبی و علمی از جمله قرآن و نهج البلاغه را مطالعه می‌کرد. هرگاه پدر و مادرش به کمک نیاز داشتند، بدون لحظه‌ای درنگ به یاری آنان می‌شتافت. از ویژگی‌های بارز اخلاقی این بزرگوار می‌توان به مظلوم، فروتن، صبور و خوش قول بودن اشاره کرد. در مراسم عزاداری بزرگان دین و میلاد این عزیزان شرکت داشت و در جلسات یادگیری کلام‌الله مجید حضور می‌یافت. با شعله‌ور شدن آتش انقلاب اسلامی به همراه دیگر دوستانش در صحنۀ درگیری و تظاهرات حاضر می‌شد. در این راستا با کمک دوستانش شب‌ها تا نزدیکی‌های صبح اعلامیه‌های سخنرانی رهبر انقلاب را می‌نوشتند. به خاطر سن کم در حال پخش کردن اعلامیه‌ها در بین مردم با چالاکی از دست مأمون ساواک فرار می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای اینکه روی پاهای خودش بایستد، تابستان‌ها کار می‌کرد. با آغاز جنگ حق علیه باطل بدون لحظه‌ای درنگ و برای دفاع از ارزش‌های والای انسانی دانشگاه را رها کرد و با دیگر جهادگران فی سبیل الله به جبهه‌ها رهسپار شد. برای آخرین بار که به مرخصی آمد، دختری متدین را به همسری برگزید. فردای آن روز همسر عقد کرده‌اش را به دستان گرم پروردگار سپرد و به عنوان فرمانده گروهان مهندسی در گردان امام علی‌(ع) به خرمشهر شتافت تا در عملیات الی‌بیت‌المقدس حضور یابد. هم‌زمان آقا عبدالحمید انسان‌های وارسته‌ای همچون حسین پارسا و علی ایمانیان بودند. سرانجام در بحبوحۀ عملیات به تاریخ 1361/2/17 براثر موج انفجار شربت ناب شهادت را نوشید و به دیدار معبودش پرکشید. روح پرفتوحش تا عرش به پرواز درآمد و جسم پاکش بعد از بازگشت به زادگاهش و تشییع باشکوه در کنار دیگر حماسه‌سازان آرام گرفت و به ابدیت پیوست.

گزیده ای از وصیت‌نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم


«وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ هرکس از خانه خود مهاجرت کند برای خداوند ودرراه رسولش سپس مرگ اورا دریابد پس اجر وبا خدا خواهد بود وخدا باشد آمرزنده ومهربان


درراه اسلام وبرپائی دین حق در جامعه جان هیچ مهم نیست امام حسین و یارانش بهترین اصحاب او بهترین فرزندان و بهترین انسان های روی زمین به خاطر احیای دین حق از جان خود گذشتند این یک شخصه بارز اسلام است که فرد را آنطور می سازد که در راه هدف مقدس خود بهترین سرمایه عمر یعنی جان راخیلی آسان در راه او میدهد کجایند مدعیان راه آزادی و خلق و استقلال و غیره، بروند و ببینند چطور جوان های عزیز در جبهه ها نبرد می کنند در جهاد سازندگی پشت جبهه ها تمام تدارکات جبهه را تهیه می کنند و در گوشه و کنار کشور با کمال صداقت و اخلاص بدون هیچ ادعائی و نام نشانی مشغول فعالیت های سخت هستند که یکی از کارهای آنها را هیچکدام از آن طرفداران زحمتکشان! نمی توانند انجام دهند فقط کار این گروه های چپ و التقاطی و انحرافی که روحانیت اصیل ولایت فقیه را دشمن سرسخت خود می دانند اینها فقط کارشان آشوب و ایجاد هرج و مرج است و همه آنها سازمان زده و گروه زده اند و خیال می کنند وقتی جزء فلان سازمان شدند دیگر به کمال تکامل خود رسیده اند و برای ابرقدرت ها فرق نمی کند که شخص کدام یک از این سازمان ها باشد همین که داخل یکی از این گروه ها شد همین برای آنهایی بس است.

سخنی دارم با برادران خود تمام کسانی که در هرگوشه ای از کشور مشغول به کار هستند وآن این است که سعی کنید تا آنجا که ظرفیت داریم و توان داریم کارمان برای خدا باشد و مورد رضای او که اگر کار به خاطر او باشد هیچ دیگر هیچ غمی نداریم انشاء الله.

انشاءالله که خدا همه ما را ببخشد و بیامرزد، همچنین من از پدر و مادرم می خواهم که مرا حلال کنند و همه کسانی که برگردن من حقی دارند همگی حلال کنند.

یک ماه نماز و یک ماه برایم بخوانید و اگر کسی قرضی از من طلبکار است از پدرم بگیرد و پول هائی که از من پیش هرکس هست انشاء الله در راه اسلام از آن به بهترین وجه استفاده کند و اگر کشته شوم در جنتیه در کنار بقیه شهدا خاکم کنند انشاء الله. که همگی در راه خدمت به اسلام موید و منصور باشید.

«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»


"رَبَّ اغْفِرْ لِی وَلِوالِدَینا وَ لِمَن وَجَبَ حَقٌهُعَلَینا"

منبع: پرتال شهدای دانشجو