شهید مهدی رجب بیگی
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی راه و ساختمان
تاریخ و محل تولد: ۲ مرداد ۱۳۳۶، دامغان
تاریخ و محل شهادت: ۵ مهر ۱۳۶۰، تهران
مزار: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۹۷، شماره ۴
زندگینامه
در سال ۱۳۳۶ در شهر دامغان دیده به جهان گشود و سپس به اتفاق خانواده اش به تهران عزیمت کرد و از آغاز زندگی در محلههای فقیرنشین تهران، طعم فقر و محرومیت را چشید و با تمامی مشکلات و کمبو دها تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقیت تمام پشت سر گذاشت. در جمیع مراحل تحصیلی شاگردی ممتاز بود و همواره مشتاق مطالعه به ویژه در زمینه کتب مذهبی بود و شخصیت والایش با تأثیر از اینگونه مطالعات شکل گرفت. به مستضعفان محبتی خاص داشت و این ویژگی در طول دوران ز ندگیش به خوبی بارز بود.
وی از دوران نوجوانی با درک روح عرفانی عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش در دل شب، قلب و روح خود را به نور ایمان روشن ساخت. نوری که همچون چراغی راهنمای او در فراز و نشیبهای زندگی دنیا بود.
در سال ۱۳۵۴ به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه یافت و در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل مشغول گشت. از همان ابتدای ورود به دانشگاه به همراه سایر برادران مسلمان به فعالیتهای صنفی - سیاسی روی آورد و در اواخر سال اول دانشگاه به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب شد و این مسئولیت را تا سال ۱۳۵۸ و آغاز انقلاب فرهنگی عهده دار بود. همچنین مسئولیت کتابخانه اسلامی دانشجویان فنی را نیز بر عهده داشت و به ورزش کوهنوردی نیز علاقمند بود و در برنامههای کوهنوردی دانشجویان مسلمان شرکت میجست. در دوران حاکمیت طاغوت با وجود اختناق موجود، مسئولیت خود را در قبال اسلام با پخش اعلامیه در دانشکده و شرکت در تظاهرات دانشجویی و اداره فعالیتهای سیاسی - صنفی دانشگاه انجام میداد و در دوران شکوفایی انقلاب اسلامی در مبارزات گسترده مردم حضوری فعال داشت و در برپایی و سازماندهی تظاهرات و راهپی مایی ها، ایثارگرانه شرکت میجست. در اواخر سال ۱۳۵۷ و با توجه به حضور دائمی مردم در صحن دانشگاه، به نمایش فیلم و اسلاید و عکس برای مردم میپرداخت و در یکی از مساجد تهران نیز فعالیت میکرد. پس از پیروزی انقلاب و گشایش مجدد دانشگاه و تشکیل سازمان دانشجویان مسلم ان دانشکده فنی، مسئولیت انتشار نشریه دانش آموزی هجرت را بر عهده گرفت.
با جریانها و مسائل سیاسی داخل و خارج از کشور آشنایی کامل داشت و با تسلط و قدرت کم نظیری قادر بود پیچیدهترین مسائل را تحلیل و با قلمی شیوا تحریر نماید. پس از پیروزی انقلاب به خدمت در آمو زش و پرورش روی آورد و شغل شریف معلمی را در جنوب شهر تهران برگزید.
به دانش آموزان خود میگفت: آیا میدانید برای چه پشت این میز نشستهاید؟ برای آن که بتوانید عنصری مفید در جامعه جهت رسیدگی به درد محرومین که خود نیز از آنان هستید، باشید. بتوانید در یک پست حسا س انقلابی فعال باشید و خود که از قشر مستضعفین هستید باری از دوش مستضعفان بردارید.
به هنگام آغاز انقلاب دوم، او از پیش قراولان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود و در مدت یک سال و اندی که این مرکز توطئه و فساد و جاسوسی در تسخ یر آنها بود، مسئولیتهای حسای همچون مسئولیت برگزاری و انجام گردهمایی را بر عهده داشت.
همچنین از طرف دانشجویان در مراسم عبادی - سیاسی نماز جمعه سخنرانی مینمود و در چندین نوبت نیز اطلاعیههای افشاگرانه آنان را قرائت نمود.
فروتن، متواضع و با تقوا بود و آتش عش قی عمیق به اسلام و امام در دلش زبانه میکشید و به او در فعالیتهای خستگی ناپذیرش حرارت میبخشید.
مهدی رجب بیگی عضو فعال جهاد سازندگی یکی از تسخیر کنندگان لانه جاسوسی آمریکا، مبارز خستگی ناپذیر جبهه ضد استکباری و خصم آشتی ناپذیر همه دشمنان اسلام، در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ در درگیری با ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پزشکی قانونی علت شهادتش را به شرح زیر گزارش کرده است:
«علت مرگ اصابت گلوله و یا مواد منفجره به شکم و سینه و دست چپ که شکستگی دست چپ (ساعد) دارد و قسمتی از روده ها از محل آسیب شکم خارج شده».
شعر زیر سرودهای از شهید مهدی رجب بیگی است. از او وصیت نامهای بر جای نمانده است، اما این شعر بهتر از هر وصیتنامه ای گویای ر اه خونبار و خصایص اخلاقی و انسانی اوست:
خون شدم دلم خدایا، رحمی نما به حالم
از دوری رفیقان آشفته شد خیالم
تا قله هدایت، یاران من برفتند
گم گشتهام خدایا در کوچه ظلالم
همچون پرنده عاشق، من عاشق پریدن
اندر غم شهیدان بشکسته هر دو بالم
از شاهدان تاریخ دیدار تازه گردد
فالی گرفتهام دوش، خوبین نمود فالم
آیم به سوی جنت تا رویتان ببینم
مهمان شوم شما را گر حق دهد مجالم