شهید محمد رفیعیان اصفهانی
دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی مواد - تولید آهن و فولاد
تاریخ و محل تولد: ۳ دی ۱۳۴۲، اصفهان
تاریخ و محل شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶، سردشت، کربلای ۱۰
مزار:
زندگینامه
محمدرضا رفیعیان در سال ۱۳۴۲ در یک خانواده مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. محیط خانواده در رشد دینی و مذهبی وی تأثیر فراوانی داشت. شرکت کردن در جلسات قرآن و روضه خوانی و دیگر مراسم مذهبی به همراه پدر آغازه به وجود آمدن شور و عشق او نسبت به ائمه اطهار (ع) و اهل بیت و دینش بود. این شور و عشق را آنقدر صادقانه باور داشت که ۹ ساله بود که شفای بیماری ریوی خود را در مسجد از مولایش صاحب الزمان (عج) دریافت کرد.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در اصفهان با موفقیت طی کرد. دوران قبل از انقلاب را در سال اول دبیرستان تجربه کرد. در شرایط رعب و وحشت حاکم بر جامعه, وظیفه شرکت در راهپیماییها و تظاهرات را وانمی گذاشت و آنچه از عهدهاش برمی آمد در طبق اخلاص تقدیم میداشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به موقعیت کشور و نیاز کشور در جهت سازندگی با پخش مرامنامههای حزب جمهوری در این حزب ثبت نام کرد و فعالیتها و برنامههای خود را با فعالیتهای حزب هماهنگ ساخت و همزمان در انجمن اسلامی دبیرستان هم به فعالیت پرداخت.
معتقد بود که نباید چون پرکاه در برابر امواج انقلاب بود و از یک طرف به طرف دیگر رفت بلکه باید چون روزنه سنگینی در کنار ساحل ایستاد تا این موج بگذرد و او با متانت و صبوری خود و درسهایی که از مظلومیت شهدا به خصوص شهید بهشتی گرفته بود. به این گفتههای خود عمل نمود.
در سال ۶۱ در رشته ریاضی فیزیک دوران دبیرستان را به اتمام رساند و در فاصله دو سال شرکت در کنکور مدتی را در روابط عمومی حزب و مدتی را در رادیو تلویزیون مشغول به کار گردید. و در طول این مدت دو با و هر باربه مدت ۳ ماه در جبهه حضور یافت.و هر بار با باری از مجروحیت به خانه بازمی گشت.او در طول این مدت خود را آماده شرکت در کنکور سراسری دانشگاه گرداند چرا که ادامه تحصیل را وظیفه خود میدانست.وی در سال ۶۳ در رشته متالوژی دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و فعالیتهای خود را از طریق انجمن اسلامی دانشگاه ادامه داد.
ایام عید سال ۶۴ را و همچنین ابتدای سال تحصیلی ۶۵ را با حذف ترم خود در جبهه حضور یافت و ترم بعد را با اخذ ۳۷ واحد درسی در صدد جبران برآمد. اما هنوز ۲۵ روز از این حضور در کلاسهای درس نگذشته بود که شور حضور در جبهه آرام و قرار وی را ربود.از این جهت بعد از کسب اجازه از خانواده و با استدلال که ایام عید نزدیک است و ضرری به درس خواندنش وارد نمیشود راهی جبهه شد.وی در حضور ۵۳ روزه خود در جبهه مدتی به عنوان تک تیرانداز خط مشغول خدمت بود و در زمان آرامش جبههها هم به تدریس کتب ریاضی و انجام امور تبلیغاتی گردان یازهرا (س) لشگر امام حسین (ع) پرداخت.شب عملیات کربلای ۱۰ را با خواندن دعای کمیل در حالی پشت سر گذاشت که نور شهادت در چهره اش دیده میشد.التماس دعاهای فراوانی شنید و فردای عملیات در سنگر بر اثر اصابت ترکش از ناحیه پشت و دست چپ در ۰۵/۰۲/۱۳۶۶ به شهادت رسید.