شهید کریم بادپیما

تعداد بازدید:۲۹
شهید کریم بادپیما

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته الکترونیک

تاریخ و محل تولد: اول اردیبهشت 1347 ، کازرون

تاریخ و محل شهادت:  14 اسفند 1365 ،  شلمچه

مزار: گلزارسیدمحمدنوربخش شهر کازرون

زندگینامه

دریاچه ی پریشان،در آینه ی نگاهش زلال آرامش موج می زد و نسیم شادی،تولد کریم را در خانواده ای متدین و پرهیزکار مژده می داد. وی با مهربانی مادر و بزرگواری پدر روزهای نشاط انگیز کودکی را آغاز می کند و در کانونی از صدق و صفا، رشد و پرورش می یابد و از همان دوره ی کودکی فطرت پاک و بی آلایشش به نور توحید و خدا پرستی گرایش پیدا می کند و چنان شیفته ی نماز می شود که لباس سپیدی ویژه عبادت را بر قامت کوچک خود می پوشاند و در کنار پدرومادر بر سجاده سبز نماز می ایستد و آن گونه که دل و زبانش فرمان می داد،معبودش را شکر و ستایش می کند.کریم،زمانی که در شهر کازرون تحصیلات دوره ابتدایی را آغاز می کند یادگیری دروس مدرسه را با شور و شوق ادامه می دهد و با نظم و دلبستگی بیشتری نمازش را به درگاه خالق مهربان به جای می آورد. وی با انس و الفتی که با مسجد برقرار می کند در زمان فراغت، در آن مکان مقدس و روحانی حضور می یابد و در کلاس های آموزش قرائت قرآن و احکام شرکت می کند و آن گاه که مجلس سخنرانی در آن جا برگزار می شد به وعظ و خطابه های سخنرانان دل می سپارد و آنها را بر ذهن زلال خود ضبط می کند. او پیش از انقلاب اسلامی با آن که کودکی ده ساله بود وقتی که مردم انقلابی شهرش به تظاهرات می پرداختند و از برابر منزلشان عبور می کردند به وجد و هیجان می آمد و پدرومادر را برای شرکت در راهپیمایی های عظیم همشهریانش تشویق و ترغیب می کرد. روزهای پیش از انقلاب اسلامی که حنجره ها فریاد و خروش داشتند و دست ها مشت و گره می شدند و مردم شریف کازرون استبداد و ظلم حکومت شاه را بر ملا می کردند کریم با نام و کلام امام خمینی(ره) آشنا می شود و به رهبر کبیر انقلاب عشق می ورزد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیوند صمیمانه اش را با مسجد استحکام بیشتری می بخشد و با شرکت در برنامه های مذهبی،فرهنگی و اجتماعی آن آگاهی های خود را افزایش می دهد او که خود در قرائت قرآن آموزش های لازم را کسب کرده بود تنی چند از کودکان شهر را گرد می آورد و طراوت و ترنم آیه های آسمانی را نثار آنان می کند. زمانی که هجوم و حمله ی ذلت بار دشمن به میهن اسلامی آغاز می شود کریم هم زمان با ادامه تحصیلاتش در دوره راهنمایی در بسیج شهر کازرون عضو می شود و با فرا گرفتن آموزش های نظامی چگونگی کار با اسلحه را نیز می آموزد. او با آغاز تحصیلات دوره متوسطه با صدق و صفا راه جبهه غرب را در پیش می گیرد و در منطقه (سر پل ذهاب) به دیگر یاران ستم ستیزش ملحق می شود و در برابر خصم به رزمی دلاورانه می پردازد و از ناحیه ی دست به شدت مجروح می شود. او پس از بازگشت از نخستین حضورش در جبهه و به دست آوردن بهبودی و تندرستی تحصیلاتش را ادامه می دهد و در انجمن اسلامی هنرستان عضو می شود برای کمک به جبهه و مردان رشید و دلیر آن به تبلیغ همت می گمارد و کلاس های تعلیم قرآن را نیز در آن جا برگزار و کام تشنه ی شیفتگان کلام الهی را سیراب می کند و در زمان های مورد نیاز نیز به سوی عرصه های دفاع مقدس می شتابد. کریم در دوره تحصیل در هنرستان برای حراست و حفاظت از حریم میهن اسلامی خود پنج بار به جبهه روی می آورد و در برابر تجاوز دشمن به دفاع می پردازد. او نه تنها در دو سنگر دفاع و دانش خالصانه تلاش می کند بلکه برای آن که بخشی از هزینه های تحصیل خود در هنرستان را تامین کند زمانی که تابستان فرا می رسید در گرمای سوزان و طاقت فرسا به سراغ کوره های آجر پزی می رفت و در تهیه و تولید آجر به کار می پرداخت وی حتی در تابستان هایی که مصادف با ماه مبارک رمضان می شد، با دهان روزه تن خوگرفته به تلاش خود را به دست کار می سپرد و در راه کسب روزی حلال، خالصانه به فعالیت مشغول می شد. کریم که جوانی تلاش گر و کوشا بود به کارهای فنی شوقی وافر داشت تا آن جا که در منزل به ابتکارات جالب فنی دست می زد و تحسین و تشویق دیگران را بر می انگیخت. او هم چنین از چنان صدق و خلوصی بهره می برد که وقتی اسکناسی صد تومانی را در کوچه و خیابان می یابد به مدت چهار سال آن را نگهداری می کند تا سرانجام موفق می شود صاحبش را پیدا کند و وجه مذبور را به او برگرداند. کریم در خرداد ماه سال 1365 پایان نامه تحصیلات دوره متوسطه(هنرستانی) را اخذ و در آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کند و در یکی از رشته های دانشگاهی تهران پذیرفته می شود او پس از قبولی در دانشگاه به تهران می رود ثبت نام می کند و بهمن ماه سال 1365 را برای آغاز تحصیلات نیم سال نخست دانشگاه انتخاب می کند. وی با آن که از آخرین زمان ماموریتش تنها چند روز باقی مانده بود اما بار دیگر به سوی جبهه می شتابد تا واپسین روزها و ساعت های تعهدش را در جبهه سپری کند و برگ تسویه حساب پایان ماموریت را دریافت کند. روز 14 اسفند ماه سال 1365 فرا می رسد و کریم در عرصه ی دفاع مقدس با قامتی استوار و عزم و اراده ای خلل ناپذیر در برابر تهاجم دشمن به مقاومت می پردازد و از خاک گلگون وطن اسلامی دفاع می کند .دشمن برای باز پس گرفتن مواضعی که در عملیات کربلای 5 از دست داده بود ذلیلانه به سوی رزمندگان ایثارگر اسلام هجوم می آورد اما کریم و دیگر سلحشوران دلاور با تمامی قامت تجاوز دشمن را با صلابت پاسخ می دهند . گلدسته گلویی که از تلاوت آیه ها،متزنم بود و محراب سینه ای که چراغ نیایش در آن فروغی طراوت انگیز داشت از فریاد هیهات من الذله سرشار می شود و آن گاه که دشت ایثار،از گلاب خون معطر می شود کریم به شهادت می رسد و جان شیرین خود را سخاوتمندانه در راه دوست تقدیم می کند. روحش شاد ویادش گرامی باد.

گزیده ای از وصیت‌نامه شهید

ر این ساعت که آماده ی عملیات می شویم گوشهایم می شنوند که خداوند به ملائک مباهات کرده و می گوید می بیند بندگانم با چه شوقی برای دیدار من آماده می شوند !

منبع: پرتال جامع شهدای دانشجو